میزگرد با کارگران کفش
تهيه وتنظيم؛ على طاهرى
فشار سنگین و حمله بی امانی به سفره طبقه کارگر ایران از سوی سرمایه داری برای حفظ و بقا اعمال می شود. کارگران کفش هم بخشی از طبقه کارگر ایران هستند که با وجود کار سخت و طاقت فرسا همین امروز با گرسنگی و بی خانمانی دست و پنجه نرم می کنند. خبر دار شدیم که تا کنون 20 نفر از کارگران کفش ملی خودکشی کرده اند. از سویی سه کارخانه تولید بزرگ کفش که به اروپای شرقی کفش صادر می کردند و در منطقه مولوی تهران و شاپور قرارداشتند به تعطیلی کشیده شده اند. بسیاری از کارگاه های کفاشی کارگران خود را اخراج کرده اند. این وضعیت ما را بر آن داشت تا به پای حرف کارگران کفاش یک کارگاه کوچک بنشینیم. آنچه در ادامه می آید درد دل کارگران از وضع موجود از زبان خود ایشان است :
يک دنياى بهتر: می شود برای ما توضیح بدهید مشکلات شما از کجا شروع شد؟
محمود: خیلی صریح بگویم٬ مشکل ما همین است که اجناس خارجی فشار زیادی روی همه صنوف می آورد و کفاش هم یکی از این صنوف است. فشار بیشتر متوجه طبقات و اقشار ضعیف تر جامعه است. فرض کنید اگر کسی سرمایه داشته باشد٬ با واردات خودش را سرگرم می کند و آخر هم سودش را می برد. ولی انها که صنعت کارند واقعا شرایطشان بد است. زیرا نمی توانند با کالای خارجی رقابت کنند و نه می توانند هم پای کسانی که در کار واردات و انواع دلالی و واسطه گری هستند عرض اندام کنند. بنابراین همیشه طبقات ضعیف تر صنوف متضرر می شوند. کفش چینی بسیار ارزان تر از کفش های تولید داخل وارد می شود. بازار ترکیه را مقایسه کنید. ترکیه هیچ چیزی وارد نمی کند٬ حتی از چین. چین اگر در تمام دنیا عرض اندام می کند در ترکیه نمی تواند. البته این ها یک حدس است٬ این طوری که اینها هم بازار خودشان را دارند و البته باز هم آنجا بیکاری بیداد میکند و وضع کارگری توفیر چندانی ندارد .
يک دنياى بهتر: آیا این وضعیت به نظر شما راه کاری دارد؟ این شبهه برای من بوجود آمد که شما مدافع رقابت با واردات خارجی یا ایجاد تعرفه برای محدود کردن واردات هستید؟
محمود: سوال خوبی است. آنهایی که تا 40-50 سال پیش در این صنعت دست داشته اند حالا ذوقی برای اداره کار ندارند. در صورتی که تمام تاسیسات و وسایلشان را دارند. اما خودشان راسا در تولید دخالت نمی کنند. کفش اماده می خرند یا وسایل کارشان را به دیگران اجاره می دهند/ اگر خودشان ادامه می دادند بهتر بود. نیروی کار ما آدم هایی هستند که دانش کاری شان کم است. چیزی جایگزین تجربه کسانی که رفته اند نشده است٬ چون سود برایشان نداشته است. به مقدار زیاد کارفرما ترجیح می دهد از نیروی کار غیر ماهر خارجی استفاده کند که ارزان قیمت است .
در رابطه با بخش دوم سوال شما باید بگویم که هیچ کدام از ما ابدا چنین شبهه ای نداشته و نداریم. من فقط اینجا علت صوری ورشکستگی و بیکاری کارگران کفاش را خاطر نشان شدم .
يک دنياى بهتر: کار شما تا چه حد به مهارت فردی کارگر بستگی دارد؟
محمود: کار ما نیمه ماشینی است. ما از وسایل برقی استفاده می کنیم و وسایل جدید و کامپیوتری در صنعت کفش کمتر استفاده می شود. عده ای هم هستند که در کارگاهشان تغییر آرایششان دادند. وقتی از تولید انبوه استفاده می کنیم نباید دیگر مهارت دست کارگر تاثیر گذار باشد٬ باید ماشین باشد و مواد اولیه ارزان. در ادامه سوال قبلی هم که پرسیدید خاطر نشان شوم با آن وضعیت رقابت با بازار کفش چین رویایی بیش نیست. ساده انگاری است که فکر کنیم جمعی یک شرکت تولیدی دایر کنند و بخواهند رقابت کنند. همین اطراف کسانی هستند که به یک کار نیمه صنعتی اقدام کردند٬ سوله زدند و ... اما محصولشان به دلیل بی دقتی و بی کنترلی نتوانست بازاری بیابد. سرمایه داران نو کیسه که از زندگی سنتی قدیم خودشان با ابزار های کثیف رقابت و دزدی و کلاهبرداری گذر می کنند و حالا ناگهان به چیزی رسیده اند سعی می کنند بیشتر سود بدست آورند. و کارگر در این راستا نخودی است.
يک دنياى بهتر: مطلع شدیم که اخیرا حقوق های شما بالاتر رفت و دوباره با قطع نامه جدید کاهش پیدا کرد؟ قضیه چیست؟
محمود: تاثیرش را بر بازار گذاشته ولی برای کارگر ها موثر نبوده است. اگر هم حقوقی اضافه شده است آن قدرها که به قیمت ها اضافه شده نیست. به نسبت سود سال گذشته سود کمتر شده است چون مواد اولیه را گران تر می خرند و مثل همیشه ما باید بهایش را بپردازیم؛ آنهم بی شرمانه با قید در برگه حقوقمان !!!
يک دنياى بهتر: نوع قرار داد شما چیست؟
محمود: شیوه سنتی شغل ما کار- مزدی است یعنی اگر بازار نباشد کار نداریم .
يک دنياى بهتر: معمولا چند ماه از سال کار ندارید؟
محمود: برخی جاها تولید کننده سالی 12 ماه کار می کند٬ ولی بیشتر جاها چند ماهی از سال کار نمی کنند. مانند فروردین و اردیبهشت و يا ماه رمضان تعطیل هستند .
يک دنياى بهتر: یک کارگر ماهر کفاش چقدر دستمزد می گیرد؟
محمود: نمی شود دقیقا گفت. یک عده ای استاد کارند٬ ماهرند٬ یعنی مثل یک هنرمند روی کارشان کار می کنند یک مزدی ميبرند. یک عده دیگری کارگر ساده هستند دستمزدشان چیز دیگری است. تهیه٬ شکل ظرافت دوخت و هنرمندی کسانی که روی آن کار می کنند بیشتر از مواد تاثیر دارند٬ سوزن چرخ را یک خرده عوضی بزنی قیمت کار کم می شود. زحمت ما خیلی مهم است. اما سرمایه دار بی شرف چشمش را روی همه این زحمات بسته است .
يک دنياى بهتر: وضعیت بیمه بی کاری برای شما چگونه است؟
عباس: همه کارگران باید حرف بزنند. من هم حرف دارم. کارگران کفاش بیمه ندارند٬ تعطیلی ندارند٬ بن ندارند٬ هیچی ندارند. عین واقعیت است. اگر یک ریال هم وام بخواهند نمی دهند. یعنی تمام رنج هم مال کارگران است. همکار خود من بعد از بازنشستگی باید باز کار کند. برای چه در این سن کار می کند؟ چون درآمد ندارد. تامین نیست. اگر هم اعتراض کند می گویند: خوش آمدی٬ بیرون!!! جمهوری اسلامی می گوید کارگران باید بیمه شوند. ولی کو؟ این دروغ بی شرمانه اى بیش نیست. اگر کارگری بخواهد برای بیمه اش اعتراض کند٬ اخراجش می کنند... مثلا خود من در کارگاه قبلی که بودم سه سال کار کردم. ولی بیمه نبودم. جای دیگر 10 سال از من حق بیمه گرفتند ولی رد نمی کردند. من هم نمی دانستم. هر دفعه خواستیم دفترچه ها را اعتبار بزنیم٬ خودشان گرفتند و اعتبار زدند .
... از آن ور کرج می کوبیم می آییم تهران سر کار. هیچی در نمی آید. سودش را سرمایه دار و مغازه دار می برد. کفش را سی هزار تومان می فروشد. شاید برای تولیدی سه هزار تومان سود داشته باشد. برای کارگرش 500 تومان سود دارد. ساعت کار نداریم. از صبح که می آییم می نشینیم تا آخر شب. البته این جا یک نظامی دارد ولی جاهای دیگر نه. می بینی کارگرها شب هم کار می کنند که خرجشان را جفت و جور کنند. رویه یا کفی کفش شیمیایی است. پای سمباده تمام گرد سمباده توی سینه من است. الان دندانم را سه چهار ماه است کشیده ام ولی آن قدر درآمد ندارم که بروم دندان بگذارم. کرایه خانه نمیگذارد. سنگ کلیه دارم. هیچ کس به فکر ما نیست. همسرم سرطان خون دارد. زندگی را فروختم. هرجا که بگى رفتم. حتی مجلس هم رفتم. هیچ کسی برای من کاری نکرد. 2 تا بچه و مستاجری که نشد زندگی. من 50 سالم است. 30 سال است در کار کفاشی هستم ...
يک دنياى بهتر: از محمود شنیدم که شما کار- مزدی می کنید. با احتساب 8 ساعت روز کاری چقدر دستمزدتان است؟
عباس: اصلا 8 ساعت امکان ندارد٬ حتی برای نوجوان ها. یعنی حداقل باید 12 ساعت کار کنند که حدود 200 هزار تومان درآمد داشته باشند. وقت بی کاری٬ تعطیلی عید٬ تا می آیند قالب ها را عوض کنند٬ مدل را عوض کنند 2 یا 3 ماه طول می کشد٬ کارگر بی کار میماند. میانگینش را اگر حساب کنید کم تر هم می شود. ولی به طور کلی می خواهم بگویم کارگر چه می کشد. اگر ما بخواهیم اعتصاب کنیم از گرسنگی می میریم. بحث من این است تا ما کارگران قدرتی نداشته باشیم وضع همین است. اگر کارگران سازمانی داشته باشند این بی نظمی ها و بی حقوقی ها را بدرجاتی می توانند عقب برانند. کارگر باید سازمان داشته باشد. چرا مرگ خوب است برای همسایه؟
يک دنياى بهتر: چقدر اجاره می دهید؟
عباس: ماهی 80 هزار تومان اجاره خانه می دهم. اگر بیایم تهران باید دویست سیصد تومان اجاره بدهم .
يک دنياى بهتر: شما چند سال دارید؟
رضا: 16 سال
يک دنياى بهتر: چند کلاس درس خواندی؟
رضا: اول دبیرستان .
يک دنياى بهتر: چرا دبیرستان را ول کردی چرا آمدی دنبال کار؟
رضا: بی تجربگی. وقتی پدری درآمدش خوب باشد٬ معلم خصوصی می گیرد٬ کلاس می فرستدش. وقتی نون نداشته باشد خودش که بی سواد٬ مادر هم بی سواد٬ شب ها کی می خواهد به تو درس بدهد؟
يک دنياى بهتر: الان این میزان دستمزد و حقوقی را که کارگر می گیرد چه کسی تعیین می کند؟
محمود: کارفرما تعیین می کند. کارگرها نمی توانند بگویند با این مزد زندگی نمی گذرد. برای گفتن این حرف انسجام می خواهد. اگر من تنها بگویم باید در خیابان بگردم. بعد یکی دیگر می آید با حقوق پایین تر کار میکند. اجبار زندگی است. قبلا انسجام در میان کارگران بود. آن زمان من پادو بودم. اعتصاب کردیم. 20 تا پادو در خیابان لاله زار بودیم. گفتیم تا به بچه ها احترام نگذارند تا ساعت کارشان مشخص نشود٬ ما کار نمی کنیم. کسی هم حق ندارد پادو بیاورد. نگذاشتیم کسی بیاید. اگر انسجام باشد کسی نمی تواند علیه ما حرف بزند. اما اگر تنهایی حرف بزنم برای من پاپوش درست می کنند.
امروز چرا این طور شده است؟ برای این که زده اند تو سر کارگر٬ حرف کارگر را گوش نمی کنند. من 50 ساله باید این جا جنس درست کنم. در خیابان کشف اگر گذارتان بیفتد کودکان کار ریخته اند. آن جا با شرایط سخت کاری فقط و فقط با ماهی 70 تا 80 هزار تومان کار می کنند. آن هم 13 ساعت در روز! این جا تازه خوب است. هفته پیش دروازه دولت کار می کردم. کارگاه زیر مغازه بود. شب ها که می خواستی بروی خانه همان دم پله نفس ات می گرفت. اصلا نمی توانستی تنفس کنی. من هم که سنم بالاست آنجا نتواستم کار کنم .
يک دنياى بهتر: چند ساعت کار می کنید؟
عباس: ما صبح ساعت هشت -نه می آییم تا ساعت ده-یازده شب. بستگی دارد. از کاری که می کنیم هر ماه حدود 30-40 هزار تومان نگه می دارند وقتی که بخواهیم تسویه حساب کنیم. آن پول را آخر سر می دهند. یعنی همه پول مان را نمی گیریم. اگر اعتراض کنیم همان 30-40 هزار تومان را هم نمیدهند. پارسال ما یک جا کار می کردیم حدود 50 هزار تومان مزد من را نگه داشت. سال هاست که در این کاریم. همه کاری می کنم. طراحی می کنم٬ می سازم٬ می برم. سنم بالاست. چسب هایی که استفاده می کنیم آتش زاست. وقتی یک اتفاق برای یک کارگر می افتد٬ می سوزد و دستش می برد کارفرما هیچ مسئولیتی قبول نمی کند .
من کارگری را می شناسم که کارفرما بیمه اش نکرد٬ مریضی سختی داشت. طی 24 ساعت تمام کرد. جوان هم بود و پول نداشت که خرج کند. بیمه هم نبود زن و بچه دار هم بود. این ها را بنویسید. شاید یکی بخواند و معلوم باشد تا از خودتان نگفته اید٬ کسی برای ما فکری بکند. حقوق کارگر حداقل 150 هزار تومان است. ما همان را هم نمی گیریم. یعنی همان مصوب اداره کار را هم نمی دهند. علتش این است که ما سازمان نداریم. کارگر با 8 ساعت کار حقوقش 120 هزار تومان هم نمیشود چه برسد به 150 یا 180 تومان.
يک دنياى بهتر: آیا این وضعی که از آن تعریف می کنيد وضع ابدی و ازلی کارگران بوده؟ چه فاکتورهایی می تواند این وضع را درگرگون کند؟
يک دنياى بهتر: ابدا این وضع به این صورت نبوده و یک فرض همیشگی ما امکان تغییر این وضع به همت خودمان است. ما از هیچ مقام و مرجعی انتظار نداریم به جز خودمان. شما لطف کنید از درد دل کارگرها بنویسید. دستمزد ما اینجا خیلی کم است. در اول انقلاب که شوراها بود مزدی که ما بابت یک جفت کفش می گرفتیم مساوی بود با یک دست چلو کباب. حالا 15 تا می زنیم تا یک نهار بخوریم. آن زمان بیمه داشتیم٬ سود ویژه داشتیم٬ حق اولاد داشتیم و ... شش روز کار می کردیم از همه لحاظ تامین بودیم. سالی 15 روز تعطیلات عید هم داشتیم. اما الان هیچ کدام از آنها را نداریم. الان حداکثر دستمزدی که می گیریم روزی 4 تومان است. اسفند و فروردین هم تعطیل است. جمعا اگر حساب کنیم 52 تا جمعه هم داریم٬ که هیچی٬ مرخصی که نداریم. اگر هم داشته باشیم بدون مزد است. چند ماه است این جا هستیم اگر مجموعا حساب کنید 4 ماه مزد گرفته ایم. بیمه هم که رد نمی کنند. آقا تو را به خدا این حرف ها که از زبان ما شنیدید به گوش دیگران برسانید. اگر لازم بود من یکی خدمتتان هستم. هرجا رفتید بگویید محمود گفته بچه های دیگر هم حرف مرا تایید می کنند .
يک دنياى بهتر: اگر تشکل داشته باشید وضعتان بهتر از این می شود؟
محمود: صد در صد. البته به شرطی که مستقل باشد اگر نه باز به فکر کارفرماهاست نه کارگر. مگر آن که کاملا مال خود کارگران باشد. اگر تشکلی باشد که دولت به آن رشوه دهد باز هم به نفع کارگر نخواهد بود. من به عنوان کارگر می دانم با تشکل معنی پیدا خواهم کرد. با تشکل می فهمم چه کاره هستم. اگر هم دو روز مریض شدم بدانم چه کسی هست ما را حمایت کند .
يک دنياى بهتر: با تشکر از وقتی که در اختیار من گذاشتید .
محمود: حرف های ما را به گوشت بسپار جوان و به دیگران هم منتقل کن .
عباس: امیدوارم گفته هایم مفید واقع شود .
رضا: خواهش می کنم. کاری نکردیم. این درد هر روز ماست مرسی که به درد های ما گوش کردی.*